بخش ترس وبلاگ پشه داستان هاي ترسناك و واقعي عكس هاي ترسناك

.

.

بهترین وبلاگی که تاحالا دیدی بهترین زمانتان در اینجا سپری میشود په نه په ميخواي وقتي اومدي بهترين وبلاگ وقتت بد بگذره؟؟؟؟
ایمیل مدیر : danialboy23@yahoo.com

» بهمن 1393
» دی 1393
» تير 1391
» خرداد 1391
» ارديبهشت 1391
» اسفند 1390
» بهمن 1390


» بهترين سايت موزيك ايران
» بیماریها و شناخت داروها در طب سنتی-اسلامی
» تراختور آذربایجان
» بزرگترین وب سایت تفریحی
» فراماسونری
» فقط افراد +18 وارد شوند
» TAHAMTAN
» وبگرد
» تنها بي كس
» اخرين اخبار ورزشي
» كليك كن پول بگير واقعي
» درامد كليكي هر كليك 40 تومن
» درامد تضميني!!!
» اسون ميلياردر شو
» ميخواي پولدار شي؟؟
» مطالب محمد و رزا خانوم
» دانلود همه چيز حتي بووق
» آنجا که عقاب پر بریزد
» از اما چیز از همه جا
» سراب
» شراب عشق
» تب سرد
» عاشقانه
» selena
» کل کل دختر پسرا بدو بیا
» hellboys
» vpn and music for all
» مركز دانلود همه چي
» بازی های کم حجم
» دانلود كده آچار فرانسه
» نت زوم
» the best & the worst
» عرشياي مشرقي
» MELODY
» وسايلي براي تفريح و دانلود
» فوتوگرافيك
» عكس هاي هنري خنده دار جذاب
» rap-east
» ANTI MASON
» موسسه نمایش-ثبت نام بازیگر-تست بازیگری
» كمي آهسته تر...
» قروقاطي
» از تكنولوژ‍ي چه خبر؟؟؟
» مهدی مقدم،خواننده ای برای من و تو
» black heart
» ستاره شب دفتر خاطرات
» كسب درامد اينترنتي
» افزايش بازديد كننده
» كلبه تنهايي من
» با نام بیا تو حالشو ببر +18
» دست هایم مال تو
» دنياي مجازي زهرا خانمي
» همه چي براي دانلود
» ミღ♥㋡★•ミ♀Dark Angel From Hell♀ミღ♥㋡★•ミ
» بیندیشیم زیبا پشه چشم عسلی
» ميخواهم پرواز كنم
» بهترين سايت موبايل
» چت روم دنيل بوي
» موزيك جديد و وي پي ان رايگان
» مشق عشق
» دانلود آهنگ (رپ.پاپ)جدید
» سایت گوسقند
» سایت سوسمار
» موبایل سایت پشه
» حمل ماینر از چین به ایران
» حمل از چین
» پاسور طلا
» الوقلیون


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 228
بازدید دیروز : 134
بازدید هفته : 228
بازدید ماه : 964
بازدید کل : 39048
تعداد مطالب : 236
تعداد نظرات : 328
تعداد آنلاین : 1





RSS
بخش ترس وبلاگ پشه داستان هاي ترسناك و واقعي عكس هاي ترسناك
نویسنده دانيال جهان تيغ تاریخ ارسال یک شنبه 7 اسفند 1390 در ساعت 11 قبل از ظهر

  بخش ترس وبلاگ پشه

 

داستان هاي ترسناك و واقعي عكس هاي ترسناك

 نيروی نامرئی !!

در سال 1935 در ليزارد در منطقه مايو قلعه اي متروك و عجيب وجود داشت. در همان زمان دختري به آن قلعه متروك وارد شد ولي وقتي مي خواست آنجا را ترك كند متوجه مي شود نمي تواند از در آنجا عبور كند و نيرويي مانع او مي شود. وحشت زده سعي مي كند تا آنجا را ترك كند اما ديواري نامرئي مانع عبور او مي شد و فضاي خصمانه اي را در اطراف او به وجود آورده بود. هوا تاريك شده بود. او افرادي فانوس به دست را ميديد كه دنبال او مي گشتند و صدايش مي زدند. دختر از فاصله دو سه متري جواب آنان را مي داد. اما به نظر مي رسيد آنها صدايش را نمي شنوند و سرانجام راهشان را كشيدند و رفتند. پس از مدتي دختر متوجه مي شود ديوار نامرئي از بين رفته است و او توانست به خانه اش برگردد !!!

 

 

 

 

 

واقعه عجيب !!

 

كشاورزي مسن به نام جان مالاگين در منطقه لندن دري در شمال ايرلند زندگي مي كرد. يك روز او براي تميز كردن دودكش بخاري اش شاخه اي از بوته راج را كند و به هشدار همسايگان كه مي گفتند اين گياه مقدس است و نبايد به آن آسيبي رساند، توجهي نكرد ولي طولي نكشيد كه از كار خود پشيمان شد ! زيرا دوده هايي را كه در باغ زير خاك كرده بود به گونه اي اسرارآميز به آشپزخانه برگشت !‌او دوباره دوده ها را پاك كرد و به باغ برد و روي آنها خاك ريخت. دوباره دوده ها به آشپزخانه برگشتند. دوده ها روي تمام وسايل آشپزخانه رو پوشاند. ظروف سفالين شكسته شد ! معلوم نبود سنگ هايي كه در و پنجره ها را مي شكست از كجا مي آيند. به علاوه موزاييك حمام در وسط آشپزخانه پرتاب شد و شكست و چند تكه شد ! سنگي يك كيلويي كه آن را براي تراز اجاق گاز زير آن گذاشته بود در فضا به حركت در آمد و به پنجره خورد و آن را شكست. صداي برخورد سنگ ها به شيرواني و سقف چوبي آشپزخانه به گوش مي رسيد. سنگ ها به كف آشپزخانه مي افتادند. سنگ ها را بيرون ميريخت اما باز بر مي گشتند ! وقايعي در شرف وقوع بود كه كسي قادر به كنترل كردنشان نبود. سرانجام كشاورز آنجا را ترك كرد و آن خانه براي هميشه متروك باقي ماند
!!!

 

 


دکتر اس وایر میچل -متخصص مغز و اعصاب- در یک غروب زمستانی بعد از کار روزانه روی صندلی به خواب رفته بود که با صدای زنگ در از خواب بیدار شد و پشت در دختری لاغر از او تقاضا کرد که مادرش را معاینه و معالجه کند . او توضیح داد که حال مادرش وخیم است. دختر کفش های فرسوده به ژا و شال نخنمایی به دور گردنش بسته بود.

 

 دکتر به دنبال دختر به محلات قدیمی  رفت. از پله های خانه ای قدیمی بالا رفتند. در طبقه بالا دکتر زن مریض را دید که سابقا خدمتکار خانه ی او بوده است. او بیماری زن را سینه پهلو تشخیص داد و دارو های لازم را تجویز کرد و دارویی به او خوراند که حال زن را بهتر کرد او سپس به زن برای داشتن چنان ذختر وظیفه شناسی تبریک گفت.

زن پیر با کمال تعجب گفت که دخترش ماه ها پیش مرده و کفش و شال او در گنجه است . دکتر همان شال و کفش هایی را که تن دخترک بود درون گنجه دید . اما هر دوی آنها خشک بودند و نمی توانستند در آن روز برفی مورد استفاده قرار گرفته باشند .

تحقیقات نشان داد که آن دختر به راستی سالها قبل مرده و دکتر میچل شاهد واقعه ای عجیب بوده است.

شما ها که نترسیدید نه؟              

 

 

 

 

 

در یک پارک تفریحات در شهر میلان در شمال ایتالیا با پرداخت یک یورو می توان شاهد اجرای مجازات مرگ با صندلی الکتریکی بود! البته محکوم به مرگ یک مانکن از جنس لاتکس و کاملا مشابه انسان است. این نمایش به اندازه ای به واقعیت نزدیک است که بیننده احساس می کند واقعا شاهد اجرای مجازات مرگ است!
به گزارش خبرگزاری افه اسپانیا و به نقل از روزنامه لارپوبلیکا چاپ میلان، برسطح یک آفیش تبلیغاتی در پارک تفریحات ایدرسکالو نوشته شده : «یک یورو برای 
تماشای مرگ. یک سکه در دستگاه بیاندازید تا مجازات مرگ را تماشا کنید.»!

بازی مرگ

بازی مرگ

پس از انداختن سکه یک یورویی ، بیننده مدت ۵۵ ثانیه شاهد لرزیدن مانکن مانند یک برق گرفته واقعی و درد و رنج اوست تا زمانی که تمام کند و از بدنش دود بلند شود. باز یک یورو دیگر و تکرار صحنه مجازات مرگ روی صندلی الکتریکی!

این نمایش نه چندان عادی به اندازه ای واقعی جلوه می کند که به پرپیننده ترین نمایش پارک تفریحات ایدرسکالو تبدیل شده است!

به نوشته لارپوبلیکا، انزو بیانکاتو ، صاحب غرفه مرگ می گوید: صندلی الکتریکی و مانکن آن را به قیمت ۵۰۰۰ یورو شامل هزینه حمل هوایی از طریق اینترنت خریدم و مستقیم از لاس وگاس به میلان حمل شده است. این دستگاه در آمریکا رواج دارد اما تنها نمونه موجود در ایتالیا است .

مالک دستگاه مجازات مرگ درمدت کمتر از ۱۰ روز پس از آغاز فعالیت آن سرمایه گذاری ۵۰۰۰ یورویی اش را مستهلک کرده و اکنون فقط سود خالص این نمایش غیرانسانی را به جیب می زند.

به نوشته لارپوبلیکا، واکنش مردم نسبت به این نمایش متفاوت است. کودکان وحشت کرده ، زنان اعتراض می کنند، مردان بی تفاوت هستند و اما جوانان ، یک نفر سکه یک یورویی را می اندازد و سپس چند نفری نمایش را تماشا کرده و با تلفن های همراه خود از آن فیلم وعکس می گیرند.

 

 

 


 

 

 

 

 

سلام دوستان

 

 

من اين داستان و خوندم و اون قدر خنده دار بود كه الان ميخوام بدم شما هم بخونيدش

 

مرحوم آیه الله آقای حاج سید جمال الدین گلپایگانی که از اعاظم علما و مراجع تقلید نجف اشرف بودند و سه مقام کرامت نفس و پاکی روح و تزکیه و تهذیب و اجتناب از هواهای نفسانیه رسیده بودند می فرمودند: من در اصفهان که بودم نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشانی و مرحوم جهانگیرخان درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و به دستور آنها به قبرستان تخت فولاد می رفتم، عادت من این بود که شب پنجشنبه و جمعه می رفتم و یکی دو ساعت در بین قبر ها حرکت می کردم و در عالم مرگ و ارواح تفکر می نمودم، بعد چند ساعتی استراحت می کردم و سپس برای نماز شب و مناجات بر می خاستم. 
شبی از شبهای زمستان که برف می آمد آمدم و در یکی از حجره ها رفتم، خواستم دستمالم را باز کنم و چند لقمه ای غدا بخورم که در اینحال در مقبره را زدند و جنازه ای را آوردند و گفتند که متصدی آن مقبره تا صبح قرآن بخواند و آنها صبح برای دفن جنازه بیایند. 
همراهیان، جنازه را گذاشتند و رفتند و یکمرتبه دیدم ملائکه عذاب آمدند و چنان گرزهای آتشین بر سر او می زنند که آتش به آسمان زبانه می کشید و فریاد هایی از این مرده بر می خواست که گویی تمام قبرستان متزلزل شده بود. 

من از مشاهده این مناظره از حال رفتم و بدنم به لرزه در آمد، اما آن صاحب مقبره هیچ نمی فهمید، هر چه به او اشاره کردم حال من بد است در را باز کن او نمی فهمید و من هم زبانم قفل شده بود و حرکت نمی کرد بالاخره به او فهماندم می خواهم بروم او گفت کجا می روی، هوا سرد است برف آمده گرگها تو را می درند ولی من نمی توانستم به او بفهمانم طاقت ماندن ندارم، به هر حال از مقبره خارج شدم و خود را به سختی به اصفهان رساندم و در راه چندین بار به زمین خوردم و یک هفته مریض بودم و استادان من از من پذیرایی می کردند تا کم کم قدری نیرو و قوه گرفتم.

 

برخی اعتقاد پیدا کردند که قطار مذکور که در ۱۸۹۱ از ریل خارج شد همچنان وجود دارد و بعضی وقتها به صورت روح ظاهر شده و از روی پل عبور می کند. بر این اساس هر ساله …

کریستوفر قیصر جوان ۲۹ ساله امریکایی اهل کارولینای شمالی زمانی که قصد شکار قطار روح را داشت خود قربانی شده و زیر یک قطار واقعی له شد.
داستان از این قرار است که ۱۱۹ سال پیش قطاری با ۱۰۰ مسافر در حال عبور از پل معروف بوستیان بود که از ریل خارج شده و از ارتفاع ۴۰ متری به پایین سقوط می کند. تمام مسافرین کشته شده و این حادثه در ذهن مردم محلی آن منطقه برای همیشه به خاطر سپرده شد. مردم کم کم به شایعاتی دامن زدند که جنبه تخیلی داشت. برخی اعتقاد پیدا کردند که قطار مذکور که در ۱۸۹۱ از ریل خارج شد همچنان وجود دارد و بعضی وقتها به صورت روح ظاهر شده و از روی پل عبور می کند. بر این اساس هر ساله عده ای اذعان می کنند که قطاری را در حالی که چرخ هایش صدای گوشخراش داده می بینند که مسافرانش در حال جیغ زدن هستند.

 

 

از آن به بعد عده ای ادعا می‌کردند که می‌توانند قطار روح را با مسافرانش ببینند و برخی نیز ادعا داشتند که می‌توانند قطار روح را شکار کنند.
کریستوفر بیچاره نیز جزو افرادی بود که ادعا می‌کرد می‌خواهد قطار روح را شکار نماید و برای همین ساعت ۲:۴۵ بامداد همراه عده‌ای از دوستان روی پل رفته و مدعی شد که می خواهد قطار را بگیرد.
اما اینبار قطاری واقعی با سرعت ۴۰ مایل در ساعت به وی نزدیک شده اما وی به دوستان خود می گفت باید قطار روح را شکار کند. قبل از لحظه تصادم دوستانش از روی ریل کنار رفته اما وی و یک زن دیگر روی ریل ماندند. در اخرین ثانیه ها مهندس قطار ترمز را کشید اما فایده ای نداشت و کریستوفر خیالاتی زیر قطار له شد.

زنی هم که در لحظه آخر توسط قربانی به بیرون ریل انداخته شده بود در بیمارستان ایالتی بستری شد.

داستان توهم

دوستم تعریف می‌کرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای این که از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت؛ جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! 
این‌طوری تعریف می‌کنه: من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی، ٢٠ کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نمیشد. 
وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون 
یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه می‌بینم، نه از موتور ماشین سر در می‌ارم! 
راه افتادم تو دل جنگل، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود. 
با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام و بی‌صدا بغل دستم وایساد. من هم بی‌معطلی پریدم توش. 
این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!! 
خیلی ترسیدم. داشتم به خودم می‌اومدم که ماشین یهو همون طور بی‌صدا راه افتاد. 
هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعد و برق دیدم یه پیچ جلومونه! 
تمام تنم یخ کرده بود. نمی‌تونستم حتی جیغ بکشم. ماشین هم همین طور داشت می‌رفت طرف دره. 
تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا این قدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم. 
تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده. 
نفهمیدم چه مدت 
گذشت تا به خودم اومدم. ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه می‌رفت، یه دست می‌اومد و فرمون رو می‌پیچوند. 
از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم. در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون. این قدر تند می‌دویدم که هوا کم آورده بودم. 
دویدم به سمت آبادی که نور ازش می‌اومد. رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین، بعد از این که به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم. 
وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند، یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، 
یکیشون داد زد: ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما 
داشتیم ماشینو هل می‎دادیم سوار ماشین ما شده بود.

نظر بدید

 

(ولي مثلا داستان ترسناكه)

لطفا نظر هم بديد كه ما خوش حال بشيم

اينم از داستان:

 

ماشین کنار جاده ایستاد. زوج جوان از ماشین پیاده شدند و نگاهی به جنگل انداختند. درختهای جنگل به شکل مرموزی داشتند تکان می خوردند، گویا داشتند به زوج جوان اخطار می دادند که نزدیکتر نروند. زن که به نظر کمی ترسیده بود، به شوهرش گفت: بیا بریم یه جای دیگه، اینجا ترسناکه! مرد گفت: ترس؟ ترس اسم وسط منه! زن با خودش واگویه کرد: ایرانیا که اسم وسط ندارن! اون مال فیلمای ترسناک خارجیه! ناگهان صدای مرد که داشت وارد جنگل می شد رشته افکارش را پاره کرد: حکیمه بیا دیگه، من رفتما! زن در حالی که رشته افکارش را گره می رد با التماس گفت: بمونی! بمونعلی جان! نمیشه نریم اون تو؟ مرد با عصبانیت پاسخ داد: نه! نمیشه! بیا دیگه.
 
چند ساعت بعععددددددد(با لحن ترسناک بخوانید!)
 
حکیمه با وحشت به بمونعلی نگاه کرد و گفت: یعنی چی؟ مطمئنی اشتباه اومدیم؟ ماشینه همینجا بود که؟ بمونعلی پاسخ داد: آره بابا! مسیرمون تا اینجاش ظاهرا درست بود، ولی می بینی که ماشینی در کار نیست. باید برگردیم از یه راه دیگه بریم. زوج جوان برگشتند و در حالی که با وحشت به اطراف نگاه می کردند به داخل جنگل رفتند، و ناگهان هیولا را دیدند! هیولا خیلی وحستناک بود! 14 شاخ روی سرش داشت و 4 چشم و 3  دماع داشت. با قهقهه ای مهیب گفت: اسیبو نالن بالا قلابتی بیال مانلمب سیباتولی! بمونی با ترس گفت: می بخشید، داستان ایرانیه، اگه میشه فارسی حرف بزنید. هیولا با شرمندگی صدایش را صاف کرد و دوباره قهقهه زد و گفت: خیال کرده بودید می توانید از این جنگل به این راحتی خارج شوید؟! بمونی تازه متوجه شرایط خطرناک موجود شد! کمی فکر کرد و ناگهان بیاد آر پی جی هفتی افتاد که همیشه برای احتیاط در کیف پولش مخفی می کرد! آر پی جی را در یک لحظه از کیفش در آورد و با دقت تمام نشانه گیری کرد و فریاد زد بگیر اس هو... نه چیزه یعنی پلید کثیف! موشک با سرعت به سمت هیولا پرواز کرد.... و از کنار سر او عبور کرد و به یکی از درختها برخورد کرد. هیولا با نگاهی پیروزمندانه به سمت زوج جوان آمد و آن دو را خورد!

 

پی نوشت: متاسفانه داستان به قدری وحشتناک و هیجانی بود که ما جوگیر شدبم، این هیجان و جو ما به بمونی عزیز هم سرایت کرد و ایشان دستپاچه شد و نتوانست خوب نشانه گیری کند و در نتیجه به لقاءالله پیوست، و ما امکان ادامه دادن داستان و درگیر کردن شما در دیگر ماجراهای جذاب و ترسناک این زوج جوان را پیدا نکردیم.  اما از این داستان کوتاه چند نتیجه اخلاقی می گیریم. اول اینکه به جنگلی که درختهایش تکان های مرموز می خورند وارد نشویم. دوم: وقتی این قدر خلاقیتمان زیاد بود که در کیف پول کاراکتر اصلی داستان، آر پی جی 7 مخفی کردیم، حداقل چند گلوله اضافی هم کنارش جاسازی کنیم تا به چنین سرنوشت مخوفی دچار نشود! سوم : سعی کنیم به توصیه های همسر دلبندمان گوش فرا دهیم! چهارم : توصیه های ایمنی را جدی بگیریم! (البته اگر منصف باشید فیلمنامه ما از بسیاری از فیلمنامه های ترسناک هالیوودی با ارزش تر بود. نبود؟!)

 

 

 

 

 


 

 

 
شناخت جن ها !! [داستانهای ترسناک] 

جن ها حدود هفت هزارسال پیش ازآدمیان آفریده شدند .جن ها همچون انسان ها مرد و زن 

دارند وتولید مثل هم میکنند جن ها همچون انسان ها دارای اختیار هستند وانبیاء را قبول دارند 

عده ای مسلمانند وعده ای یهودی ومسیحی وحتی کافر نیز هستند غذای جن ها بازمانده 

غذای انسان واستخوان است چنان که روایت شده گروهی از جن ها پیش پیامبر(ص)شرفیاب 

شدند واز پیامبر غذا طلب کردند و پیامبر به انها استخوان و بازمانده غذا عطاکرد جن ها قدرت طی 

الارض دارند ومی توانند در آن واحد از یک طرف زمین به طرف دیگر بروند جن ها مانند ما حتی 

میخوابند وبهشت وجهنم نیز دارند . وقتی بسم الله گفته شود جن های کافر ازانسان دور 

میشوند ودیگر آسیبی به انسان نمی رسانند .در بلوچستان جن ها را شبیه انسان ولی با 

کالبدی کوتاهتر وپوشیده از موهای زرد ظریف می دانند که شیار چشمان آن ها عمودی وپاهای 

آنها مثل چهار پایان سم دارد این موجودات شبیه انسان ها هستند که در همه جا وجود دارندودر 

شب ها فعالیت آنها بیشتر است ریختن آب جوش ونجاسات شاید باعث انتقام گیری آنها 

شود. 
 
 

 

 

   


نظرات شما عزیزان:

پریسا
ساعت13:13---7 اسفند 1390
دوست خوبم سلام....ممنون که تو وبلاگ کوچولوم نظر گذاشتی...وبلاگت عالیه...نمیشه ازش دل بکنم!...منتظر مطالب باحال و جالبت هستم...بای!
پاسخ: مرسي


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





.:: ::.
عناوین آخرین مطالب بلاگ من
» روش های ترک اعتیاد بازی Clash Of Clans برگرفته شده از clash-of-clans-game.blog.ir
» با Prey سارق لپ‌تاپ تان را پیدا کنید !
» قرار دادن کلمه عبور بر روی یک فولدر بدون نیاز به نرم‌افزار !‏
» زندگی حشرات بر روی محیط دسکتاپ شما !‏
» نرم افزار شكستن شيشه مانيتور برای کامپیوتر
» دانلود نرم افزار blender
» نرم افزار هواشناسی برای اندروید - GO Weather Forecast Widgets Premium 5 Android
» خريد و فروش اكانت كلش اف كلن
» دانلود فیلم Maleficent 2014
» دانلود بازی متال گیر Metal Gear Solid V Ground Zeroes
» دانلود بازی ضد قاتلین AntiKiller
» نرم افزار تغییر صدا - MorphVOX Pro 4.4
» دانلود نسخه جدید نرم افزار وی چت، برای اندروید WeChat 5.4 Android
» دانلود نسخه جدید اینستاگرام برای اندروید Instagram 6.8.1 Android
» دانلود نرم افزار قفل اثر انگشتی گوشی
» دانلود فیلم بسیار زیبای P2 محصول ۲۰۰۷
» دانلود فیلم بسیار زیبای Dracula Untold محصول ۲۰۱۴
» دانلود Gangstar Vegas 1.7.0g بازی گنگستر وگاس
» دانلود بازی اکشن BIG TIME GANGSTAعصر گنگسترها برای گوشی های اندروید
» حذف صدا از آهنگ با نرم افزار YoGen Vocal Remover
» سرعت ویندوزتان را افزایش دهید
» تبدیل عکس به متن با ABBYY FineReader 11.0.102.583
» دانلود بازی تیرانداز جهنمی - برای موبایل (اندروید) - Shogun Bullet Hell Shooter HD 1.2 Android
» دانلود بازی شاهزاده پارسی، نسخه کلاسیک، مخصوص موبایل (اندروید) - Prince of Persia Classic
» دانلود بازی Into the Dead 1.10.0
» دانلود بازی plants vs.zombies 6.0
» دانلود بازی boom beach
» كليپ i want back you از دانيال جهان تيغ
» كليپ گريه كن گريه قشنگه از دانيال جهان تيغ
» بازی زیبای Zombie Evil
» دانلود بازی تکاور کوچک برای اندروید Little Commando:Half Life
» دانلود بازی حمله زامبی برای اندروید Commando-Zombie assault
» دانلود رایگان بازیابی عکس و فیلم اندروید
» مخفی سازی تصاویر و ویدئو ها در گوشی های اندروید با Gallery Lock Pro v1.3.2
» دامنه هاي رايگان عالي
» | دانلود بازی Six-Guns Gang Showdown 2.7.0k برای اندروید | | بازی گنگستری شش لول بند با کیفیت بسیار
» دانلود بازی مسابقات هوایی ردبول Red Bull Air Race The Game v1.38 اندروید – همراه دیتا + تریلر
» دانلود نرم افزار اختصاصی تیم پرسپولیس FC Perspolis*****دانلود نرم افزار اختصاصی تیم استقلال برای اند
» | دانلود برنامه رسمی ۱۱۸ مخصوص اندروید |
» دانلود نرم افزارsolid explore v1.6..5 build 81
» دانلود بازی آخرین امید : تیر انداز زامبی Last Hope – Zombie Sniper 3D v4.85 اندروید+ پول بی نهایت
» می دانید اگر پسر ها نبودند چی میشد؟
» اس ام اس هاي ضد دختر
» دانلود فیلم 2014 Rurouni Kenshin
» دانلود فیلم Poker Night 2014
» دانلود بازی آنلاین برخورد اربابان ۲ – Clash of Lords 2 v1.0.170 اندروید
» دانلود فيلم Laggies 2014
» دانلود نرم افزار unroot با یک کلیک
» جدیدترین نسخه بازی Critical Strike Portable اندروید
» BlueStacks 0.9.6.4092 + Root اجرای برنامه های اندروید در ویندوز



.:: Design By :